سلامعیدتونمبارکخاطرهمنازمشهد
به دخترکوچکمخیلیوابستهام
وقتیداخلحرممیرفتمخیلیشلوغبودبهدخترمگفتم
مادرهمنجابنشینالانمیامرفتم داخلحرمخیلیشلوغ.بود
یکخانمانقدردستشروی.قفسهسینهامسنگینیکردنزدیک.بود
ازحالبرمالبتهاونخانممگناهینداشتجمعیتزیاد.بود.
بالاخرهباهزارزحمت.بیرونآمدم
نمیتونستمبهراحتینفسبکشم
اومدمدیدمدخترمهمونگوشهنشستهبوسیدمش
گفتمامانچرارنگتاینجوری.شده
کنارحوضاسماعیلطلابودیم
گفتمیککمآببیاررفتآببیارهدیدمدیرکرد.
اینوراونوربگرداثرینبود
زدمزیرگریهگفتم
امامرضامندیگهنایندارمچکارکنم
یکباریکیازخادمینگفتچیشدهخواهر
گفتمبچهامگمشدهحالمبدهگفت
بروداخلدفترروبروییرفتم
دیدمبچهامهمونجانشستهخیلیگریهکردم
آنروزدلمخیلیگرفتهبود
همونجانشستمکلیباامامغریبدرددلکنم
یککبوتریبالایسرمدرحالپروازبودپریازشافتادبلندشدم
باآنهمهشلوغیپرپیداکردمبرگشتم
زهرااللهتوکلیکرمانخیابان پرویناعتصامیشرقی کوچهشماره۱۲پلاک۲۰منزل آقایهاشمی
درباره این سایت